نامه ی یک زن ایرانی به مرد هم وطنش
دو کلمه حرف حســـــاب
درباره وبلاگ


منم و یه کوله بار خاطره... شیرین و تلخ کنار هم... می نویسمشون... تا یادم نره چطور میشه خندید و چطور میشه اشک ریخت... می نویسم تقدیم به تو که نمی دانم در خاطرت می مانم یا برایت خاطره می شوم...؟

پيوندها
سکــــــس
s.e.x.y
الناز

تا شقایق هست زندگی باید کرد
خوش تیپ ترین ها
جیگرم
At!-T.N.T
هالیوود و کره ای
بیمه=آسایش
بهترین و جدیدترینها از سلبریتیهای دنیا
آب باش
دانلود کلیپ و عکس رقص های ورزشی- باله
افسانه عشق
عکس های دیدنی
مطالب قشنگ
سوژه خنده
آدم زمینی
بزرگترین مرجع دانلود رایگان
تازه چه خبر؟
راهنمای بیمه
دلـــ ِ دریـــ ـــــ ـــایی منـــ
زیر بــ ــارانـــ بیا قدم بزنیم
روی بال قاصدک
با لبخند وارد شوید
√♥♥♥✿ ?! LOVE ✿♥♥♥√
دهکده سرگرمی
دانلود موزیک های جدید
دانلود فیلم و سریال با لینک مستقیم
بیمه عمروتامین آتیه بیمه پاسارگاد
★متن های غم تنهایی-عاشقانه-معما-داستان های کوتاه★
کیت اگزوز
زنون قوی
چراغ لیزری دوچرخه





سیروان خسروی


آمار وبلاگ:

بازدید امروز : 11
بازدید دیروز : 32
بازدید هفته : 11
بازدید ماه : 184
بازدید کل : 54249
تعداد مطالب : 38
تعداد نظرات : 68
تعداد آنلاین : 1

نويسندگان
مهرانا

آخرین مطالب
<-PostTitle->


 
یک شنبه 29 خرداد 1390برچسب:, :: 18:32 :: نويسنده : مهرانا

پیاده از کنارت گذشتم ، گفتی : " قیمتت چنده خوشگله؟ "

سواره از کنارت گذشتم ، گفتی : " برو پشت ماشین لباسشویی بنشین! "

در صف نان ، نوبتم را گرفتی چون صدایت بلندتر بود!

در صف فروشگاه ، نوبتم را گرفتی چون قدت بلندتر بود!

زیر باران منتظر تاکسی بودم ، مرا هل دادی و خودت سوار شدی!

در تاکسی خودت را به خواب زدی تا سر هر پیچ ، وزنت را بیندازی روی من!

در اتوبوس خودت را به خواب زدی تا مجبور نشوی جایت را به من تعارف کنی!


در سینما نیکی کریمی موقع زایمان فریاد کشید و تو پشت سر من بلند گفتی : " زهرمار! "

در خیابان دعوایت شد و تمام ناسزاهایت ، فحش خواهر و مادر بود!

در پارک ، به خاطر حضور تو نتوانستم پاهایم را دراز کنم!  

نتوانستم به استادیوم بیایم ، چون تو شعارهای آب نکشیده میدادی!

من باید پوشیده باشم تا تو دینت را حفظ کنی!

مرا ارشاد می کنند تا تو ارشاد شوی!  

تو ازدواج نکردی و به من گفتی زن گرفتن حماقت است!


من ازدواج نکردم و به من گفتی ترشیده‌ام!

عاشق که شدی مرا به زنجیر انحصار طلبی کشیدی!

عاشق که شدم گفتی مادرت باید مرا بپسندد!

من باید لباس‌هایت را بشویم و اطو بزنم تا به تو بگویند خوش تیپ!


من باید غذا بپزم و به بچه‌ها برسم تا به تو بگویند آقای دکتر!

وقتی گفتم پوشک بچه را عوض کن ، گفتی بچه مال مادر است!

وقتی خواستی طلاقم بدهی ، گفتی بچه مال پدر است!